1. بعد معنوی و عرفانی حج

1. بعد معنوی و عرفانی حجعبادات که به عنوان هدف آفرینش انسان (1) تعیین شده است اسراری دارد که این سرار غیر از آداب و احکام ظاهری عبادات می‏باشد. نوعا عبادات و فرائض الهی با اختلاف درجات فراوانی که نسبت‏به هم دارند، برای تقویت‏بعد روحانی و نفس




1. بعد معنوي و عرفاني حج

عبادات كه به عنوان هدف آفرينش انسان (1) تعيين شده است اسراري دارد
كه اين سرار غير از آداب و احكام ظاهري عبادات مي‏باشد. نوعا عبادات و فرائض الهي
با اختلاف درجات فراواني كه نسبت‏به هم دارند، براي تقويت‏بعد روحاني و نفساني و در
جهت‏سير و سلوك انسان وضع شده تا از عوالم جسماني به عوالم روحاني تكامل يابند و به
مقام قرب الهي برسند. چنان‏كه مرحوم آقاميرزا جواد ملكي تبريزي عارف بزرگ در اين
زمينه فرموده است:


مقصود اصلي از تشريع حج و سائر عبادات، تقويت‏بعد روحاني انسان است و تكاليف و
فرائض الهي از نظر خاصيت اثرگذاري در روح و جان انسان مختلفند. بعضي اثر تطهير و
تخليه را دارند كه ظلمت را از فضاي روح و جان بشر دور مي‏كند و بعضي ديگر موجب
تحليه و تزيين جان و وسيله جلب نورانيت مي‏گردد. و دسته ديگر، جامع هر دو اثر
(تخليه و تحليه) هستند و حج از اين دسته سوم است. زيرا حج‏يك معجون الهي است كه
جميع امراض قلوب مثل بخل و استكبار و تنبلي و. . . را كه مانع نورانيت قلب‏ها
هستند، علاج مي‏كند. (2)


بنابراين و با توجه به مطلب فوق، حج از ميان عبادات و فرائض الهي، جامع هر نوع
آثار و فوايد و اسراري است كه در عبادات ديگر وجود دارد. چنان‏كه مرحوم علامه
طباطبائي در اين مورد مي‏فرمايد: وقتي كه سرگذشت ابراهيم، آن‏چنان كه در قرآن بيان
شده را، به دقت مطالعه كنيم مي‏يابيم كه اين جريان يك دوره كاملي از سير عبوديت و
بندگي خدا و به اصطلاح يك سير و سلوك معنوي است كه بنده از موطن خود تا قرب الهي را
مي‏پيمايد و با پشت‏سرانداختن زخارف دنيا و لذائذ و آرزوهاي مادي و جاه و مقام و
خلاصي از وسوسه‏هاي شيطاني به مقام قرب الهي دست مي‏يابد.


اين وقايع و اعمال و نسك حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقيق آن
نشانگر دقايق آداب سير طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از
مقامات دانيه و پيوستن به مقامات عاليه است كه هرچه بيش‏تر


در آن‏وقت‏شود حقائق تازه‏تر و نكات لطيف‏تر عايد انسان مي‏گردد. (3)


از اين‏رو خداوند متعال هم براي فراهم‏شدن اين سير بندگي و رسيدن به مقام قرب و
حضور الهي و زيارت كعبه حقيقي، به حضرت ابراهيم خليل‏الرحمن و اسماعيل ذبيح‏الله
ماموريت دادند كه حريم خانه‏اش را از هر چيزي كه مانع اين سير و سلوك معنوي باشد،
پاكسازي نمايند (4) تا زائران الهي در خانه‏اش صرفا به او بينديشند و
دور او طواف نمايند و از ظلمت ماسوي الله رهايي يابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان
او شوند و آماده ملاقات با يگانه معبود عالم هستي گردند. چنان‏كه همين اموريت‏با
همين هدف در سوره حج‏به گونه‏اي روشن‏تر و دقيق‏تر بيان شده است:


قرآن در اين زمينه مي‏فرمايد:


به خاطر بياور زماني را كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم و به
ابراهيم گفتيم كه اين خانه را كانون توحيد كن و چيزي را شريك من قرار مده و خانه‏ام
را براي طواف‏كنندگان و قيام‏كنندگان و ركوع‏كنندگان و سجده‏گزاران پاك گردان.


واذا بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئا و طهر بيتي للطائفين و
العاكفين و الركع السجود. (5)


با توجه به تفسير بودن (ان) براي (تبوئة) ، (6) به خوبي استفاده
مي‏شود كه هدف از تبوئة ابراهيم در كنار خانه خدا، دو چيز است كه جامع هر دو اين
است كه اين مكان مقدس مركز عبادت خدا قرار گيرد و هيچ چيز ديگر شريك خداوند قرار
داده نشود. لذا و براي تحقق اين هدف مقدس، به ابراهيم خليل‏الرحمن دو ماموريت داده
شد: 1. "ان لا تشرك بي شيئا" 2. طهر بيتي للطائفين" - يعني اي ابراهيم مقصود از
جاي‏دادن تو در اين‏جا سكني گزيدن نيست‏بلكه، نه تنها خودت نبايد هيچ‏گونه شريكي
براي من قرار بدهي - چه شرك خفي و چه شرك جلي - چه اين‏كه نكره در سياق نهي مفيد
عموم است لاتشرك بي شيئا ; بلكه بايد ساحت قدس كعبه را از هرچه كه شائبه شرك
مي‏رود پاكسازي نمائي تا ديگران در اين مكان فقط مرا عبادت كنند و به هيچ ديگر
نينديشند. اين مطلب با عنايت‏به صدر آيه و تناسب كلمه و موضوع كه تطهير كعبه براي
امور عبادي نظير طواف و عكوف و قيام و نماز مي‏باشد به خوبي فهميده مي‏شود. مؤيد
اين مطلب روايتي است از امام صادق‏عليه السلام كه در تفسير آيه فرموده است. علاوه
بر اين استعمال ضمير متكلم وحده (بي - بيتي) بيانگر اين است كه اين خانه، خانه
خداست پس بايد فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.


مرحوم علامه طباطبائي در توضيح آيه مي‏فرمايد:


مراد از آماده ساختن كعبه براي ابراهيم اين است كه آن‏جا مرجع عبادت خدا قرار
داده شود تا بندگان آن‏جا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اين‏كه ابراهيم آن مكان را
محل سكني و زندگي خود قرار دهد. از اين‏رو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود
بيتي‏ تا اعلان كند كه اين خانه، كانون توحيد و مختص عبادت خداست و هيچ چيز نبايد
شريك خداوند قرار داده شود و هدف ديگر اين بوده كه ابراهيم براي كساني كه قصد خانه
خدا نموده‏اند عبادتي را تشريع كند كه خالي از هرگونه شائبه شرك باشد. (7)


آنچه كه اين عبادت خالص را فاسد مي‏كند و از اختصاصي‏بودن خدا خارج مي‏كند و در
نتيجه انسان را از بندگي و عبوديت منحرف مي‏كند، همان شرك است كه خود داراي انواع و
اقسام است كه در قرآن ظلم عظيم تلقي شده است. (8) و شايد در راستاي تحقق
همين هدف، در موقع احرام بايد گفته شود لا شريك لك لبيك‏ و به تعبير عارفانه امام
خميني‏قدس سرهم لبيك‏گويان براي حق نفي شريك همه مراتبت كنيد و از خود كه منشا بزرگ
شرك است‏به سوي او جل و علا هجرت نمائيد. (حج دركلام و پيام امام خميني، ص 10)


و شايد نكته اين‏كه آيه و اذن في‏الناس بالحج‏ - بعد از آيه طهر بيتي
للطائفين‏ (9) - ذكر شده اين باشد كه ابراهيم اول ماموريت‏يافت تا محيط
كعبه را براي عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرك و كفر پاكسازي نمايد و آن‏گاه
دعوت عمومي بنمايد تا طواف و نماز و ساير اعمال حج فقط براي او انجام پذيرد.


يعني اگر در گوشه و كنار جهان انواع و اقسام كنگره‏ها و اجتماعات براي اهداف
خاصي تشكيل مي‏گردد، هدف از كنگره جهاني حج‏سيرالي‏الله و حضور در مهمانسراي الهي و
رسيدن به مقام قرب الهي و آزاد شدن از هرگونه وابستگي و غل و زنجيرهايي است كه به
دور خود كشيده است، چه اين‏كه خانه خدا توصيف به عتيق شده است. (10) و
طواف دور خانه عتيق بايد سبب آزادي از بند عبوديت غيرخدا شود چنان‏كه ذبح و قرباني
هم بايد موجب رهايي انسان گردد. كه آيه ديگري درباره قرباني مي‏فرمايد: گوشت‏ها و
خون‏هاي قرباني به خدا نمي‏رسد، بلكه آنچه به خدا مي‏رسد تقوي و پرهيزكاري شماست.
(11)


يعني هدف از اين سفر الهي، كسب تقوي و توشعه معنوي است چنانكه فرمود:


(در اين سفر) زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكاري است. اي
صاحبان عقل و خرد از امن بپرهيزيد. (12)


يعني تنها صاحبان عقل و خرد از اين سفر كسب تقوي مي‏كنند و با پيمودن مدارج تقوي
به مقام قرب الهي مي‏رسند، چه اين‏كه اگر تقوي به خدا مي‏رسد يناله التقوي منكم‏
، نفس متقي به خدا مي‏رسد چنان‏كه استاد آيت‏الله جوادي آملي در توضيح آيه فرمود:
از آن‏جايي كه تقوي با نفس متقي اتحاد دارد، پس نفس متقي هم به خدا مي‏رسد و ممكن
نيست تقوي به خدا برسد اما متقي نرسد، پس گوارا باد بر حج‏گزاري كه قرباني‏اش لله
باشد و غيرخدا را در آن نبيند تا تقوايش به خدا برسد و در نتيجه خودش هم به خدا
برسد و شايد به خاطر همين تقوي ارزشمند و موعود به‏ در نحر باشد كه روز نحر را
حج‏الاكبر و شايد تفسير آيه ثم ليقضوا تفثهم‏ (14) در روايات، به
ملاقات با امام معصوم‏عليه السلام، اشاره به اين نكته باشد كه اگر زائر متقي با
قرباني به خدا مي‏رسد، همچنان كه آلودگي‏هاي ظاهري را از بدن دور مي‏سازيد، بايد
آلودگي‏هاي روح را با ملاقات با حجت‏الله برطرف نمايد. چنان‏كه امام صادق‏عليه
السلام در اين زمينه فرمود:


بايد آلودگي‏هاي روح و جان را با ملاقات با امام‏عليه السلام برطرف نمايند.
(15)


امام باقرعليه السلام هم در اين‏باره فرمود: تكميل حج‏به آن است كه حاجي امام را
ملاقات نمايد. (16)


احتمالا براي همين نكات بوده كه حضرت ابراهيم با طي اين منازل و مراحل حج‏به
مقام والاي امامت نائل گشت. از جمله آيات ديگري كه دلالت‏بر بعد معنوي و عرفاني حج
دارد آيه‏اي است كه اشاره به نتيجه اعمال حج دارد:


هنگامي كه مناسك حج‏خود را انجام داديد، پس ذكر خدا را بگوئيد; همانند يادآوري
كردنتان از پدران بلكه از آن هم شديدتر و بيش‏تر. (17) يعني بعد از
اعمال حج و پيمودن منازل آن: بايد چنان حالت ذكري به زائر خانه خدا دست‏بدهد كه غير
خدا را فراموش نمايد، آن‏هم لااقل مثل آن شور و سوزي كه در افتخار و مباهات به
پدران خود در جاهليت داشتند بلكه اشد ذكرا به شورتر و عميق‏تر و با كيفيت‏بهتر و
بالاتر; چه اين‏كه اشد ذكرا به كميت ذكر كار ندارد، بلكه مربوط به توجه قلبي است
كه چه بسا يك ذكر قلبي همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و كارسازتر از يك
عمر اذكار لفظي است. پس سرانجام حاجي مي‏تواند با توجه قلبي شديد به خدا برسد
چنان‏كه نبي مكرم اسلام‏صلي الله عليه وآله در اين‏باره فرمود:


هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسك به پاداشتن ذكرالله در قلب و جان انسان
است و الا آن نماز و حج چه ارزشي خواهد داشت. (18) از اين‏رو خداوند در
توصيف مؤمنين فرمود: مؤمنان تنها كساني هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دل‏هاي
آن‏ها ترسان گردد. (19)


بنابراين، يكي از مناسب‏ترين مكان براي تحقق ذكر قلبي، مراسم با شكوه حج
است‏شاهدش اين است كه خداوند متعال در آيات مختلف متذكر همين مساله در ايام حج‏شده
است. (20)


بنابراين، حاجي در همه‏جا بايد سعي و تلاش نمايد تا توجه قلبي برايش حاصل گردد.
قرآن هنگامي كه اهداف را بيان مي‏نمايد يكي از آن‏ها را و يذكروا اسم الله‏ ذكر
مي‏فرمايد: هنگامي كه برنامه هدي را در موارد متعدد بيان مي‏كند، تذكر مي‏دهد كه
هدف از نحر و ذبح ذكرالله‏ و تقرب الي الله‏ است. شاهدش اين است كه در آيات
متعدد مربوط به هدي، فقط ياد خدا را مطرح مي‏نمايد; يعني در هنگام قرباني تمام توجه
بايد به خدا و قبولي اعمال باشد و بقيه امور تحت‏الشعاع قرار گيرد.


از بين آيات گذشته آيه 34 از سوره حج قابل توجه بيش‏تر است چون‏كه:


1. علت تشريع عبادات براي هر امت‏يك چيز قرار داده شد و آن ذكر الله است تا به
اين نكته توجه بدهد كه مقصود اصلي از مناسك، ذكر الله است. چنان‏كه بعضي از مفسرين
گفته‏اند.


از اين‏كه در اين آيه مبارك تشريع نسك را فقط به ذكر الهي تعليل آورده، فهميده
مي‏شود كه مهم‏ترين هدف از تشريع عبادت، ذكر الهي است. (21)


2. از دنباله آيه فالهكم اله واحد فله اسلموا استفاده مي‏شود كه از آن‏جائي كه
معبود شما يكي است، پس بايد فقط خاضع و تسليم او بود و ذكر او را گفت و منسوب به
غير نكرد.


3. از تعقيب آيه فوق به آيه و بشر المخبتين الذين اذا ذكرالله و جلت قلوبهم‏
(22) به دست مي‏آيد كه اولين صفت مخبتين همان توجه قلبي به خدا است كه
بايد در مراسم حج‏براي حاجي حاصل گردد.


به علاوه، نكته ديگري كه از اين آيه (با توجه به اين‏كه در سياق آيات حج واقع
شده) به دست مي‏آيد اين است كه حاجي بايد در ايام حج‏سعي كند كه از مخبتين به شمار
آيد، آن‏هايي كه داراي چهار ويژگي (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.


مرحوم علامه طباطبايي در توضيح آن مي‏فرمايد:


جمله بشر المخبتين‏ اشاره به اين است كه هر كس در حج‏خودش اخلاص و حالت تسليم
داشته باشد او را مخبثين است و مخبثين طبق اين آيه كساني هستند كه وقتي نام خدا
برده مي‏شود دل‏هايشان مملو از خوف پروردگار مي‏گردد و در برابر حوادث، صبر و
شكيبايي پيش مي‏گيرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه كه خداوند به آن‏ها داده
انفاق مي‏كنند. و لذا مرحوم علامه مي‏فرمايد: انطباق اين صفات مخبثين با كسي كه
حج‏خانه خدا را با حالت تسليم به جا مي‏آورد روشن است، چون كه همه اين صفات در حج
وجود دارد. (23)


از اين‏رو حضرت ابراهيم بالاترين مقام را كه مقام تسليم باشد در كنار كعبه، براي
خود و ذريه‏اش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسليم فرمان خودت قرار ده و از
دودمان ما نيز امتي مسلمان قرار ده. (24)


از جمله آيات ديگري كه دلالت‏بر بعد معنوي و عرفاني حج دارد، آيه‏اي است از سوره
مباركه مائده كه خداوند فرمود: اي كساني كه ايمان آورديد شعائر الهي را نقض نكنيد
و حريم آن‏ها را حلال نشمريد و احترام را نگه داريد و قرباني‏هاي بي‏نشان و يا
نشاندار را حلال نشمريد و نيز احترام كساني كه براي به دست آوردن فضل پروردگار و
جلب رضوان او به قصد زيارت خانه خدا حركت مي‏كنند، نگه بداريد و براي آن‏ها مزاحمت
ايجاد نكنيد. (25)


از آن‏جايي كه رضوان‏ در لغت‏به معناي رضايت كثير (26) است، پس
حاجي در اين سفر مقدس بايد دنبال كسب رضوان الهي باشد كه مهم‏ترين سرمايه براي هر
عبدي، كسب رضايت مولي است. رضوان من الله اكبر (27) و محل كسب چنين
رضايتي، موسم با شكوه حج است. چنان‏كه امام صادق‏عليه السلام در ضمن حديث مفصلي
فرمود: حج‏شعبه‏اي از رضوان الهي است. (28)


هم‏چنان كه حضرت ابراهيم عرض كرد: پروردگارا! من بعضي از ذريه‏ام را در سرزميني
بي‏آب و علف در كنار خانه‏اي كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپادارند
(29) از اين آيه هم بعد معنوي حج استفاده مي‏شود، چون كه كلمات غير ذي
زرع و عند بيتك الحرم و ليقيموا الصلوة‏ اشاره به اين واقعيت دارد كه غرض از
اسكان، زراعت و كسب و تجارت نيست، بلكه اسكان دراين مكان فاقد هر نوع امكانات
اوليه، براي تقرب محض الي‏الله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبايي هم
در وجه هجرت حضرت ابراهيم‏عليه السلام به اين سرزمين بي‏آب و علف فرمود: براي
اين‏كه ذريه‏اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنيا دل‏هايشان را مشغول نسازد.
(30)


از اين‏رو، اولين غرض و به قول بعضي از مفسرين تنها غرضش را اقامه نماز ذكر نمود
و چنان‏كه تكرار نداد ربنا در ربنا ليقيموا و ذكر نماز از بين شعائر، براي
اظهار كمال عنايت‏به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان كه از آيه طهر بيتي
للطائفين و العاكفين و الركع السجود (31) استظهار مي‏شود كه عمده عبادت
حاجي در كنار خانه خدا بايد طواف و عكوف و نماز باشد.


پس جو حج، يك جو عبادت و بندگي و دور جستن از هرگونه تعلقات مادي است و سفر ج‏يك
سفر الي‏الله است.


بنابراين، حاجي از همان اول كه نيت‏حج مي‏كند و از خود و خانه و كاشانه و همه
تعلقات مادي جدا مي‏شود تا احرام و طواف و سعي و رمي و هدي كند، همه جا خدا را
مي‏جويد و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; اين سو و آن سو مي‏رود و در كوه و
بيابان سرگردان مي‏شود تا در مهمانسراي الهي آيات روشن الهي را با چشم سر و چشم جان
مشاهده نمايد. فيه آيات بينات‏ (32) و با سعي و تلاش همچون هاجر
چشمه‏اي از معرفت‏براي او گشوده گردد. پس، هركس كه قصد سفر الي‏الله را نموده، بايد
از ابتداء از هرگونه اموري كه با اين سفر ضديت دارد و دوري جسته و دل را فقط متوجه
خدا بنمايد. چنان‏كه امام صادق‏عليه السلام در اين‏باره فرمودند:


به هنگام حج دل را براي خدا مجرد ساختن، و از هر حجابي آزاد شدن و همه امور را
به خدا سپردن، و در تما حركات و سكنات بر او توكل كردن و خود را با آب توبه شستشو
دادن و دنيا و مافيها را رها ساختن از مقدمات سفر الي‏الله است. (33)
يعني شرط نخستين اين سير، بيرون آمدن از خود و تعلقات مادي است و جهت تحقق
عملي آن از لحظه اول احرام، بايد از انواع تعلقات مادي و انواع امتيازات و تفاخرات
و زخارف، حتي از كفش و كلاه رها شود، تا حالت فرشته‏گونه پيدا كند. و فقط با دو تكه
پارچه پاك و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براي مهماني و ملاقات با رب‏الارباب
بگيرد. از اين‏رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسي حساس و سرنوشت‏ساز است، كه اولياء الله
در موقع گفتن لبيك رنگ عوض كرده و گريه مي‏نمودند كه نكند جواز عبور به آن‏ها داده
نشود. و چنان‏كه امام صادق‏عليه السلام و امام سجادعليه السلام در اين لحظه به حالت
غشوه افتادند. وقتي كه علت را پرسيدند، فرمودند: چگونه جرات كنم كه بگويم لبيك
اللهم لبيك‏ در حالي‏كه مي‏ترسم لبيك (خدايا آمدم) بگويم اما جواب آيد كه من آمدن
تو را قبول ندارم. (34)


لبيك را كسي مي‏گويد كه احساس حضور نمايد در اطاق در بسته در حالي كه كسي نباشد،
بله بله نمي‏گويند اگر لبيك گفته مي‏شود يعني در حضور او هستيم او ما را صدا زده و
ما جواب مي‏دهيم. از اين‏رو، حضرت امام خميني‏قدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است
كه حاجي بداند كجا مي‏رود و دعوت چه كسي را اجابت مي‏كند و مهمان كيست و آداب اين
مهماني چيست. (35)


حاجي مي‏خواهد با احرام حرم امن الهي در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براي
غيرخدا ممنوعه اعلان كند: من دخله كان آمنا (36) تا براي هميشه بر روي
غيرخدا ممنوع گردد. خود ميزبان فرمود: كساني كه (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب
نموده‏اند بايد از هرگونه تمتعات جنسي و انجام گناه و گفت‏وگوهاي بي‏فايده و جر و
بحث‏هاي بي‏ارزش اجتناب كنند. (37)


مسائل معنوي و عرفاني حج هرگز تمام‏شدني نيست، و رسيدن به مقامات عاليه در حج،
وقف احدي نيست‏بلكه بستگي به سعي و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و
هر زائر خانه خدا بايد بداند كه اگر كسي در اين بعد از حج كه مهم‏ترين ابعاد حج است
موفق نگردد، در ابعاد ديگر هم‏چندان موفق نخواهد شد. چنان‏كه حضرت امام خميني‏قدس
سره احياگر حج ابراهيمي، محمدي در اين‏باره فرمودند: تحصيل ابعاد ديگر حج در گرو
تحصيل بعد معنوي حج است; بعد سياسي و اجتماعي حج‏حاصل نمي‏شود، مگر آن‏كه بعد معنوي
و الهي آن جامه عمل بپوشد. (38)


بنابراين، حاجي تنها نبايد اين بدن را از راه دور حركت داده و به ميقات و مطاف و
مسعي و عرفات و مشعر و مني رساند، اما با جان خالي از معارف آسماني و دست تهي از
بهره معنوي حج‏با چمدان‏هاي پر از عروسك و اسباب بازي برگردد. (39) فوا
اسفاه من خجلتي و افتصاحي‏ (40) آن‏كس كه با پا به كعبه رود كعبه را
طواف مي‏كند و آن‏كس كه با دل برود او را طواف مي‏كند و اگر حاجي در ايام حج‏به خود
نپردازد و از خودبيني رها نشود و به خودسازي همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصير
و طواف خود را از آلودگي خلاصي نبخشد، پس كي؟ اگر قبل و بعد او فرق نكند، پس كي؟ چه
آن‏كه حج فراموش كردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.




| شناسه مطلب: 76679