1. بعد معنوی و عرفانی حج
1. بعد معنوی و عرفانی حجعبادات که به عنوان هدف آفرینش انسان (1) تعیین شده است اسراری دارد که این سرار غیر از آداب و احکام ظاهری عبادات میباشد. نوعا عبادات و فرائض الهی با اختلاف درجات فراوانی که نسبتبه هم دارند، برای تقویتبعد روحانی و نفس
1. بعد معنوي و عرفاني حج
عبادات كه به عنوان هدف آفرينش انسان (1) تعيين شده است اسراري دارد
كه اين سرار غير از آداب و احكام ظاهري عبادات ميباشد. نوعا عبادات و فرائض الهي
با اختلاف درجات فراواني كه نسبتبه هم دارند، براي تقويتبعد روحاني و نفساني و در
جهتسير و سلوك انسان وضع شده تا از عوالم جسماني به عوالم روحاني تكامل يابند و به
مقام قرب الهي برسند. چنانكه مرحوم آقاميرزا جواد ملكي تبريزي عارف بزرگ در اين
زمينه فرموده است:
مقصود اصلي از تشريع حج و سائر عبادات، تقويتبعد روحاني انسان است و تكاليف و
فرائض الهي از نظر خاصيت اثرگذاري در روح و جان انسان مختلفند. بعضي اثر تطهير و
تخليه را دارند كه ظلمت را از فضاي روح و جان بشر دور ميكند و بعضي ديگر موجب
تحليه و تزيين جان و وسيله جلب نورانيت ميگردد. و دسته ديگر، جامع هر دو اثر
(تخليه و تحليه) هستند و حج از اين دسته سوم است. زيرا حجيك معجون الهي است كه
جميع امراض قلوب مثل بخل و استكبار و تنبلي و. . . را كه مانع نورانيت قلبها
هستند، علاج ميكند. (2)
بنابراين و با توجه به مطلب فوق، حج از ميان عبادات و فرائض الهي، جامع هر نوع
آثار و فوايد و اسراري است كه در عبادات ديگر وجود دارد. چنانكه مرحوم علامه
طباطبائي در اين مورد ميفرمايد: وقتي كه سرگذشت ابراهيم، آنچنان كه در قرآن بيان
شده را، به دقت مطالعه كنيم مييابيم كه اين جريان يك دوره كاملي از سير عبوديت و
بندگي خدا و به اصطلاح يك سير و سلوك معنوي است كه بنده از موطن خود تا قرب الهي را
ميپيمايد و با پشتسرانداختن زخارف دنيا و لذائذ و آرزوهاي مادي و جاه و مقام و
خلاصي از وسوسههاي شيطاني به مقام قرب الهي دست مييابد.
اين وقايع و اعمال و نسك حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقيق آن
نشانگر دقايق آداب سير طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از
مقامات دانيه و پيوستن به مقامات عاليه است كه هرچه بيشتر
در آنوقتشود حقائق تازهتر و نكات لطيفتر عايد انسان ميگردد. (3)
از اينرو خداوند متعال هم براي فراهمشدن اين سير بندگي و رسيدن به مقام قرب و
حضور الهي و زيارت كعبه حقيقي، به حضرت ابراهيم خليلالرحمن و اسماعيل ذبيحالله
ماموريت دادند كه حريم خانهاش را از هر چيزي كه مانع اين سير و سلوك معنوي باشد،
پاكسازي نمايند (4) تا زائران الهي در خانهاش صرفا به او بينديشند و
دور او طواف نمايند و از ظلمت ماسوي الله رهايي يابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان
او شوند و آماده ملاقات با يگانه معبود عالم هستي گردند. چنانكه همين اموريتبا
همين هدف در سوره حجبه گونهاي روشنتر و دقيقتر بيان شده است:
قرآن در اين زمينه ميفرمايد:
به خاطر بياور زماني را كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم و به
ابراهيم گفتيم كه اين خانه را كانون توحيد كن و چيزي را شريك من قرار مده و خانهام
را براي طوافكنندگان و قيامكنندگان و ركوعكنندگان و سجدهگزاران پاك گردان.
واذا بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئا و طهر بيتي للطائفين و
العاكفين و الركع السجود. (5)
با توجه به تفسير بودن (ان) براي (تبوئة) ، (6) به خوبي استفاده
ميشود كه هدف از تبوئة ابراهيم در كنار خانه خدا، دو چيز است كه جامع هر دو اين
است كه اين مكان مقدس مركز عبادت خدا قرار گيرد و هيچ چيز ديگر شريك خداوند قرار
داده نشود. لذا و براي تحقق اين هدف مقدس، به ابراهيم خليلالرحمن دو ماموريت داده
شد: 1. "ان لا تشرك بي شيئا" 2. طهر بيتي للطائفين" - يعني اي ابراهيم مقصود از
جايدادن تو در اينجا سكني گزيدن نيستبلكه، نه تنها خودت نبايد هيچگونه شريكي
براي من قرار بدهي - چه شرك خفي و چه شرك جلي - چه اينكه نكره در سياق نهي مفيد
عموم است لاتشرك بي شيئا ; بلكه بايد ساحت قدس كعبه را از هرچه كه شائبه شرك
ميرود پاكسازي نمائي تا ديگران در اين مكان فقط مرا عبادت كنند و به هيچ ديگر
نينديشند. اين مطلب با عنايتبه صدر آيه و تناسب كلمه و موضوع كه تطهير كعبه براي
امور عبادي نظير طواف و عكوف و قيام و نماز ميباشد به خوبي فهميده ميشود. مؤيد
اين مطلب روايتي است از امام صادقعليه السلام كه در تفسير آيه فرموده است. علاوه
بر اين استعمال ضمير متكلم وحده (بي - بيتي) بيانگر اين است كه اين خانه، خانه
خداست پس بايد فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبائي در توضيح آيه ميفرمايد:
مراد از آماده ساختن كعبه براي ابراهيم اين است كه آنجا مرجع عبادت خدا قرار
داده شود تا بندگان آنجا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اينكه ابراهيم آن مكان را
محل سكني و زندگي خود قرار دهد. از اينرو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود
بيتي تا اعلان كند كه اين خانه، كانون توحيد و مختص عبادت خداست و هيچ چيز نبايد
شريك خداوند قرار داده شود و هدف ديگر اين بوده كه ابراهيم براي كساني كه قصد خانه
خدا نمودهاند عبادتي را تشريع كند كه خالي از هرگونه شائبه شرك باشد. (7)
آنچه كه اين عبادت خالص را فاسد ميكند و از اختصاصيبودن خدا خارج ميكند و در
نتيجه انسان را از بندگي و عبوديت منحرف ميكند، همان شرك است كه خود داراي انواع و
اقسام است كه در قرآن ظلم عظيم تلقي شده است. (8) و شايد در راستاي تحقق
همين هدف، در موقع احرام بايد گفته شود لا شريك لك لبيك و به تعبير عارفانه امام
خمينيقدس سرهم لبيكگويان براي حق نفي شريك همه مراتبت كنيد و از خود كه منشا بزرگ
شرك استبه سوي او جل و علا هجرت نمائيد. (حج دركلام و پيام امام خميني، ص 10)
و شايد نكته اينكه آيه و اذن فيالناس بالحج - بعد از آيه طهر بيتي
للطائفين (9) - ذكر شده اين باشد كه ابراهيم اول ماموريتيافت تا محيط
كعبه را براي عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرك و كفر پاكسازي نمايد و آنگاه
دعوت عمومي بنمايد تا طواف و نماز و ساير اعمال حج فقط براي او انجام پذيرد.
يعني اگر در گوشه و كنار جهان انواع و اقسام كنگرهها و اجتماعات براي اهداف
خاصي تشكيل ميگردد، هدف از كنگره جهاني حجسيراليالله و حضور در مهمانسراي الهي و
رسيدن به مقام قرب الهي و آزاد شدن از هرگونه وابستگي و غل و زنجيرهايي است كه به
دور خود كشيده است، چه اينكه خانه خدا توصيف به عتيق شده است. (10) و
طواف دور خانه عتيق بايد سبب آزادي از بند عبوديت غيرخدا شود چنانكه ذبح و قرباني
هم بايد موجب رهايي انسان گردد. كه آيه ديگري درباره قرباني ميفرمايد: گوشتها و
خونهاي قرباني به خدا نميرسد، بلكه آنچه به خدا ميرسد تقوي و پرهيزكاري شماست.
(11)
يعني هدف از اين سفر الهي، كسب تقوي و توشعه معنوي است چنانكه فرمود:
(در اين سفر) زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكاري است. اي
صاحبان عقل و خرد از امن بپرهيزيد. (12)
يعني تنها صاحبان عقل و خرد از اين سفر كسب تقوي ميكنند و با پيمودن مدارج تقوي
به مقام قرب الهي ميرسند، چه اينكه اگر تقوي به خدا ميرسد يناله التقوي منكم
، نفس متقي به خدا ميرسد چنانكه استاد آيتالله جوادي آملي در توضيح آيه فرمود:
از آنجايي كه تقوي با نفس متقي اتحاد دارد، پس نفس متقي هم به خدا ميرسد و ممكن
نيست تقوي به خدا برسد اما متقي نرسد، پس گوارا باد بر حجگزاري كه قربانياش لله
باشد و غيرخدا را در آن نبيند تا تقوايش به خدا برسد و در نتيجه خودش هم به خدا
برسد و شايد به خاطر همين تقوي ارزشمند و موعود به در نحر باشد كه روز نحر را
حجالاكبر و شايد تفسير آيه ثم ليقضوا تفثهم (14) در روايات، به
ملاقات با امام معصومعليه السلام، اشاره به اين نكته باشد كه اگر زائر متقي با
قرباني به خدا ميرسد، همچنان كه آلودگيهاي ظاهري را از بدن دور ميسازيد، بايد
آلودگيهاي روح را با ملاقات با حجتالله برطرف نمايد. چنانكه امام صادقعليه
السلام در اين زمينه فرمود:
بايد آلودگيهاي روح و جان را با ملاقات با امامعليه السلام برطرف نمايند.
(15)
امام باقرعليه السلام هم در اينباره فرمود: تكميل حجبه آن است كه حاجي امام را
ملاقات نمايد. (16)
احتمالا براي همين نكات بوده كه حضرت ابراهيم با طي اين منازل و مراحل حجبه
مقام والاي امامت نائل گشت. از جمله آيات ديگري كه دلالتبر بعد معنوي و عرفاني حج
دارد آيهاي است كه اشاره به نتيجه اعمال حج دارد:
هنگامي كه مناسك حجخود را انجام داديد، پس ذكر خدا را بگوئيد; همانند يادآوري
كردنتان از پدران بلكه از آن هم شديدتر و بيشتر. (17) يعني بعد از
اعمال حج و پيمودن منازل آن: بايد چنان حالت ذكري به زائر خانه خدا دستبدهد كه غير
خدا را فراموش نمايد، آنهم لااقل مثل آن شور و سوزي كه در افتخار و مباهات به
پدران خود در جاهليت داشتند بلكه اشد ذكرا به شورتر و عميقتر و با كيفيتبهتر و
بالاتر; چه اينكه اشد ذكرا به كميت ذكر كار ندارد، بلكه مربوط به توجه قلبي است
كه چه بسا يك ذكر قلبي همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و كارسازتر از يك
عمر اذكار لفظي است. پس سرانجام حاجي ميتواند با توجه قلبي شديد به خدا برسد
چنانكه نبي مكرم اسلامصلي الله عليه وآله در اينباره فرمود:
هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسك به پاداشتن ذكرالله در قلب و جان انسان
است و الا آن نماز و حج چه ارزشي خواهد داشت. (18) از اينرو خداوند در
توصيف مؤمنين فرمود: مؤمنان تنها كساني هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دلهاي
آنها ترسان گردد. (19)
بنابراين، يكي از مناسبترين مكان براي تحقق ذكر قلبي، مراسم با شكوه حج
استشاهدش اين است كه خداوند متعال در آيات مختلف متذكر همين مساله در ايام حجشده
است. (20)
بنابراين، حاجي در همهجا بايد سعي و تلاش نمايد تا توجه قلبي برايش حاصل گردد.
قرآن هنگامي كه اهداف را بيان مينمايد يكي از آنها را و يذكروا اسم الله ذكر
ميفرمايد: هنگامي كه برنامه هدي را در موارد متعدد بيان ميكند، تذكر ميدهد كه
هدف از نحر و ذبح ذكرالله و تقرب الي الله است. شاهدش اين است كه در آيات
متعدد مربوط به هدي، فقط ياد خدا را مطرح مينمايد; يعني در هنگام قرباني تمام توجه
بايد به خدا و قبولي اعمال باشد و بقيه امور تحتالشعاع قرار گيرد.
از بين آيات گذشته آيه 34 از سوره حج قابل توجه بيشتر است چونكه:
1. علت تشريع عبادات براي هر امتيك چيز قرار داده شد و آن ذكر الله است تا به
اين نكته توجه بدهد كه مقصود اصلي از مناسك، ذكر الله است. چنانكه بعضي از مفسرين
گفتهاند.
از اينكه در اين آيه مبارك تشريع نسك را فقط به ذكر الهي تعليل آورده، فهميده
ميشود كه مهمترين هدف از تشريع عبادت، ذكر الهي است. (21)
2. از دنباله آيه فالهكم اله واحد فله اسلموا استفاده ميشود كه از آنجائي كه
معبود شما يكي است، پس بايد فقط خاضع و تسليم او بود و ذكر او را گفت و منسوب به
غير نكرد.
3. از تعقيب آيه فوق به آيه و بشر المخبتين الذين اذا ذكرالله و جلت قلوبهم
(22) به دست ميآيد كه اولين صفت مخبتين همان توجه قلبي به خدا است كه
بايد در مراسم حجبراي حاجي حاصل گردد.
به علاوه، نكته ديگري كه از اين آيه (با توجه به اينكه در سياق آيات حج واقع
شده) به دست ميآيد اين است كه حاجي بايد در ايام حجسعي كند كه از مخبتين به شمار
آيد، آنهايي كه داراي چهار ويژگي (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.
مرحوم علامه طباطبايي در توضيح آن ميفرمايد:
جمله بشر المخبتين اشاره به اين است كه هر كس در حجخودش اخلاص و حالت تسليم
داشته باشد او را مخبثين است و مخبثين طبق اين آيه كساني هستند كه وقتي نام خدا
برده ميشود دلهايشان مملو از خوف پروردگار ميگردد و در برابر حوادث، صبر و
شكيبايي پيش ميگيرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه كه خداوند به آنها داده
انفاق ميكنند. و لذا مرحوم علامه ميفرمايد: انطباق اين صفات مخبثين با كسي كه
حجخانه خدا را با حالت تسليم به جا ميآورد روشن است، چون كه همه اين صفات در حج
وجود دارد. (23)
از اينرو حضرت ابراهيم بالاترين مقام را كه مقام تسليم باشد در كنار كعبه، براي
خود و ذريهاش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسليم فرمان خودت قرار ده و از
دودمان ما نيز امتي مسلمان قرار ده. (24)
از جمله آيات ديگري كه دلالتبر بعد معنوي و عرفاني حج دارد، آيهاي است از سوره
مباركه مائده كه خداوند فرمود: اي كساني كه ايمان آورديد شعائر الهي را نقض نكنيد
و حريم آنها را حلال نشمريد و احترام را نگه داريد و قربانيهاي بينشان و يا
نشاندار را حلال نشمريد و نيز احترام كساني كه براي به دست آوردن فضل پروردگار و
جلب رضوان او به قصد زيارت خانه خدا حركت ميكنند، نگه بداريد و براي آنها مزاحمت
ايجاد نكنيد. (25)
از آنجايي كه رضوان در لغتبه معناي رضايت كثير (26) است، پس
حاجي در اين سفر مقدس بايد دنبال كسب رضوان الهي باشد كه مهمترين سرمايه براي هر
عبدي، كسب رضايت مولي است. رضوان من الله اكبر (27) و محل كسب چنين
رضايتي، موسم با شكوه حج است. چنانكه امام صادقعليه السلام در ضمن حديث مفصلي
فرمود: حجشعبهاي از رضوان الهي است. (28)
همچنان كه حضرت ابراهيم عرض كرد: پروردگارا! من بعضي از ذريهام را در سرزميني
بيآب و علف در كنار خانهاي كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپادارند
(29) از اين آيه هم بعد معنوي حج استفاده ميشود، چون كه كلمات غير ذي
زرع و عند بيتك الحرم و ليقيموا الصلوة اشاره به اين واقعيت دارد كه غرض از
اسكان، زراعت و كسب و تجارت نيست، بلكه اسكان دراين مكان فاقد هر نوع امكانات
اوليه، براي تقرب محض اليالله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبايي هم
در وجه هجرت حضرت ابراهيمعليه السلام به اين سرزمين بيآب و علف فرمود: براي
اينكه ذريهاش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنيا دلهايشان را مشغول نسازد.
(30)
از اينرو، اولين غرض و به قول بعضي از مفسرين تنها غرضش را اقامه نماز ذكر نمود
و چنانكه تكرار نداد ربنا در ربنا ليقيموا و ذكر نماز از بين شعائر، براي
اظهار كمال عنايتبه اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان كه از آيه طهر بيتي
للطائفين و العاكفين و الركع السجود (31) استظهار ميشود كه عمده عبادت
حاجي در كنار خانه خدا بايد طواف و عكوف و نماز باشد.
پس جو حج، يك جو عبادت و بندگي و دور جستن از هرگونه تعلقات مادي است و سفر جيك
سفر اليالله است.
بنابراين، حاجي از همان اول كه نيتحج ميكند و از خود و خانه و كاشانه و همه
تعلقات مادي جدا ميشود تا احرام و طواف و سعي و رمي و هدي كند، همه جا خدا را
ميجويد و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; اين سو و آن سو ميرود و در كوه و
بيابان سرگردان ميشود تا در مهمانسراي الهي آيات روشن الهي را با چشم سر و چشم جان
مشاهده نمايد. فيه آيات بينات (32) و با سعي و تلاش همچون هاجر
چشمهاي از معرفتبراي او گشوده گردد. پس، هركس كه قصد سفر اليالله را نموده، بايد
از ابتداء از هرگونه اموري كه با اين سفر ضديت دارد و دوري جسته و دل را فقط متوجه
خدا بنمايد. چنانكه امام صادقعليه السلام در اينباره فرمودند:
به هنگام حج دل را براي خدا مجرد ساختن، و از هر حجابي آزاد شدن و همه امور را
به خدا سپردن، و در تما حركات و سكنات بر او توكل كردن و خود را با آب توبه شستشو
دادن و دنيا و مافيها را رها ساختن از مقدمات سفر اليالله است. (33)
يعني شرط نخستين اين سير، بيرون آمدن از خود و تعلقات مادي است و جهت تحقق
عملي آن از لحظه اول احرام، بايد از انواع تعلقات مادي و انواع امتيازات و تفاخرات
و زخارف، حتي از كفش و كلاه رها شود، تا حالت فرشتهگونه پيدا كند. و فقط با دو تكه
پارچه پاك و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براي مهماني و ملاقات با ربالارباب
بگيرد. از اينرو، لحظه جواز عبور گرفتن بسي حساس و سرنوشتساز است، كه اولياء الله
در موقع گفتن لبيك رنگ عوض كرده و گريه مينمودند كه نكند جواز عبور به آنها داده
نشود. و چنانكه امام صادقعليه السلام و امام سجادعليه السلام در اين لحظه به حالت
غشوه افتادند. وقتي كه علت را پرسيدند، فرمودند: چگونه جرات كنم كه بگويم لبيك
اللهم لبيك در حاليكه ميترسم لبيك (خدايا آمدم) بگويم اما جواب آيد كه من آمدن
تو را قبول ندارم. (34)
لبيك را كسي ميگويد كه احساس حضور نمايد در اطاق در بسته در حالي كه كسي نباشد،
بله بله نميگويند اگر لبيك گفته ميشود يعني در حضور او هستيم او ما را صدا زده و
ما جواب ميدهيم. از اينرو، حضرت امام خمينيقدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است
كه حاجي بداند كجا ميرود و دعوت چه كسي را اجابت ميكند و مهمان كيست و آداب اين
مهماني چيست. (35)
حاجي ميخواهد با احرام حرم امن الهي در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براي
غيرخدا ممنوعه اعلان كند: من دخله كان آمنا (36) تا براي هميشه بر روي
غيرخدا ممنوع گردد. خود ميزبان فرمود: كساني كه (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب
نمودهاند بايد از هرگونه تمتعات جنسي و انجام گناه و گفتوگوهاي بيفايده و جر و
بحثهاي بيارزش اجتناب كنند. (37)
مسائل معنوي و عرفاني حج هرگز تمامشدني نيست، و رسيدن به مقامات عاليه در حج،
وقف احدي نيستبلكه بستگي به سعي و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و
هر زائر خانه خدا بايد بداند كه اگر كسي در اين بعد از حج كه مهمترين ابعاد حج است
موفق نگردد، در ابعاد ديگر همچندان موفق نخواهد شد. چنانكه حضرت امام خمينيقدس
سره احياگر حج ابراهيمي، محمدي در اينباره فرمودند: تحصيل ابعاد ديگر حج در گرو
تحصيل بعد معنوي حج است; بعد سياسي و اجتماعي حجحاصل نميشود، مگر آنكه بعد معنوي
و الهي آن جامه عمل بپوشد. (38)
بنابراين، حاجي تنها نبايد اين بدن را از راه دور حركت داده و به ميقات و مطاف و
مسعي و عرفات و مشعر و مني رساند، اما با جان خالي از معارف آسماني و دست تهي از
بهره معنوي حجبا چمدانهاي پر از عروسك و اسباب بازي برگردد. (39) فوا
اسفاه من خجلتي و افتصاحي (40) آنكس كه با پا به كعبه رود كعبه را
طواف ميكند و آنكس كه با دل برود او را طواف ميكند و اگر حاجي در ايام حجبه خود
نپردازد و از خودبيني رها نشود و به خودسازي همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصير
و طواف خود را از آلودگي خلاصي نبخشد، پس كي؟ اگر قبل و بعد او فرق نكند، پس كي؟ چه
آنكه حج فراموش كردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.